اجازه خدا ؟ میشه ورقمو بدم ؟
میدونم وقت امتحان تموم نشده! ولی خسته شدم…
به ادامه مطلب بروید
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
مسابقه اعداد بین اقایون و خانومها | 26 | 1063 | melisa |
تعدادي مرد در رخت كن يك باشگاه گلف هستند | 2 | 482 | melisa |
یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود،ازش پرسید | 2 | 417 | mohammadd |
]چتروم bachehaye Soomy | 2 | 400 | gandom |
قالب love-rozblog | 5 | 474 | s4r4 |
یک دانش آموز به این سوالات جواب داد و نمره اش صفر شد ولی از نظر من نمره اش بیست است!: | 6 | 610 | melisa |
دختر دانشجوی با مزه | 4 | 483 | mohammadd |
قالب tafrihi | 3 | 456 | somy |
عاشقانه ترین و چیز ترین عکس 18+ | 9 | 931 | gandom |
عکسهای لو رفته از پارتی در شمال تهران + عکس +18 | 5 | 844 | gandom |
اجازه خدا ؟ میشه ورقمو بدم ؟
میدونم وقت امتحان تموم نشده! ولی خسته شدم…
به ادامه مطلب بروید
این روزها جای خالی ” تـو ” را با عروسکی پر می کنم
همانند توست مرا ” دوست ندارد ”
احساس ندارد !
اما هر چه هست ” دل شـکـســتـن ” بلد نیست
::
داستان از آنجا شروع شد که تو اسمه تمام هرزگی هایت را آزادی گذاشتی . . .
و من از آنجا بی غیرت شدم که فکر میکردم به تمدن رسیده ام !
در ادامه مطلب
سلام
چراغعلی میره دزدی هیچی پیدا نمیکنه ، صاحب خونه رو از خواب بیدار میکنه میگه : مو داروم ایروم ،ولی ریدوم منه خوتو زندگیت
رای گیری در ل.ر.ستان هنوزادامه دارد.ماموران باتیراندازی درحال پراکندن جمعیت هستن
اس ام اس چراغعلی به نامزدش: شنیده بودم زیبا رویان وفا ندارن ،په بد پکو پوز تو چته!
یه آقایی چراغعلی رو نصیحت میکرد که نظافتو رعایت کنید.
مثلا گربه با وجودیکه حیوونه بعد از دسشویی خودشو با زبونش پاک میکنه!
چراغعلی میگه:حاج اقا ما هم عقلمون ایرسه اما زبونمون به قینمون نیرسه!
هرگز کسی را مسخره نکنید , شاید او از شما مسخره تر باشد…(حدیث ل.ر.ی)
چراغعلی به دیوار تکیه میده میگه خدایا یا حاجتمو بده یا منو بکش .یدفعه دیوار میخواد بریزه میگه سه سی کشتن چه زرنگه!
چراغعلی با دو تا از دوستاش داشتن صحبت میکردند.
اولی میگه: پدر من آدم بسیار مهمیه.
بهش میگن، مگه پدرت چکار هست؟
میگه:رییس جمهور. هر قانونی بخواد گذشته بشه،با اجازه اونه.
دومی میگه: پدر تو کاری نیست، پدر من نمایند مجلسه…تا پدر من رای نده، عمران قانون پدر تو تصویب نمیشه.
چراغعلی میگه: بووهاتون جلو بوو مو هیچی نیدن!
اون دوتا میگن: مگه پدرتون چکار هست؟
چراغعلی میگه: مو بووم پاسبونه…..جلو خیابون اوایسه، پونصدی اگره،ایشاشه منه قانونی که بووتون نهادن.
چراغعلی تو جنگ کشته میشه, از مادرش میپرسن خاطره ای ازش داری؟
میگه :آره , خیلی شجاع بود , وقتی داشت می رفت جنگ بهش گفتم نرو. گفت : تو گوه نخور
چراغعلی رفت خواستگاری استکان چای رو که برداشت عروس گوزید چراغعلی بهش گفت : خوته سفت بگر! اخوم قند ور دارم
یه روز یه تهرانی می خواست چراغعلی رو سرکار بذاره میگه
عمو چراغعلی اون مورچه رو میبینی سر او کوه… میگه : کویه کی؟ هو که تیاس وازه یا هو که تیاسه بسته..
چراغعلی تو عروسیش گم میشه دنبالش میگردن میبینن رفته تو مینی بوس جا بگیره
به ادامه مطلب بروید
به ادامه مطلب بروید
تعداد صفحات : 2